اتاقی ازان خود

ساخت وبلاگ
ماهتامه‌ی دنیای تصویرسمیرامیس بابایی" />یک گروه نمایشی در یکی از ارودگاه های مرگ آلمان نازی گرفتار شده اند و ناچارند برای زنده ماندن به خواست زندانبان نمایشی را بازی کنند. سال ها گذشته و دو تن از بازماندگان به همان ارودگاه- که حالا به موزه تبدیل شده است- بازگشتند و با دیدن اشیای باقیمانده تمام خاطرات دهشت‌ناکشان زنده شده است. بازیگران بار دیگر آخرین نمایش زندگیِ غمناک‌شان را بازی می‌کنند.آنها که همگی بر صحنه- بازداشتگاهِ زندگی‌ جان داده‌اند! نمایشی که گروه اجرا می کنند نمایشی است از برشت به نام «زاک و زیک» که در ترجمه‌ی فارسی به«کله گردها و کله تیزها»معروف است. آدم های نمایش برشت خود را در یک کشور بحران زده می بینند که تضاد طبقاتی در آن بیداد می کند. خشم از استبداد همه جا گسترش یافته و کشور در آستانه ی انقلاب است. سردمداران ترسیده اند و نقشه می کشند چطور حرکت انقلابی مردم را به انحراف بکشند. برشت در نمایشنامه اش از ترفندهای حاکمان برای از بین بردن مبارزه طبقاتی توده ها می گوید. متفکران سیستم از دو دسته گی استفاده می کنند آنها با اختلاف بین کله گردها و کله تیزها مردم را به جان هم می اندازند. درواقع با این ترفند، تضادی کاذب را، جانشین تضاد واقعی موجود در جامعه می کند و مبارزات مردم را به ورطه ی نابودی می کشاند.انسان اسب از تم نمایشنامه بهره جسته است اما حرف خودش را برای گفتن دارد و می‌تواند تا حدی هم با نمایش برشت هم‌پوشان باشد. فرم اجرایی نمایش در خور توجه است طراحی صحنه با باکس های شیشه ای – تداعی کننده ی ویترین های موزه است. خلق فضاهای قرینه ای با سازه های ثابت و متحرک هنرمندانه است و جلوه‌ی چشم گیری برای مخاطب دارد.در وهله ی اول با اثری مواجه ایم درباره جنگ جهانی د اتاقی ازان خود...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 10:06

تیاتر خیابانی،کنشی برای همبستگیسمیرامیس باباییماهنامه‌ی دنیای تصویربرای مبارزه با شرایط اقتصادی که زندگی مردم را به یغما می برد، نیروهای نظامی که جمعیت و زمین را نابود می کند،و مقابله با آن ساختارهای بسیار قدرتمندشان به پیوندهای محکم همبستگی نیاز داریم.جودیت باتلر [1]2022مقدمهاجرهای خیابانی تقریبا در همه فرهنگ ها انجام می شود و قدمت آن به زمان های دور به دوران باستان برمیگردد. می گویند اولین شعبده بازان در مصر باستان ظهور کردند .آنها با چرخاندن بشقاب و فنجان توجه رهگذران را به غرفه های سفال جلب می کردند . سالیان درازی گذشت که این نمایش های خیابانی از شعبده و اجرای موسیقی و رقص و نمایش با خرس و خروس و میمون همچون طفلی رشد کند و بالنده شود و به بّعد اجتماعی و دوران بلوغ خود برسد و به شکل تیاتر خیابانی دربیاید و همراه کننده اعتراضات سیاسی شود.تیاتر خیابانی اغلب به عنوان نمایشی در فضای باز،خیابان یا پارک تلقی میشود. گرچه هر آمدنی از سالن مسقف به فضای باز تیاتر خیابانی محسوب نمی شود. از طرفی تیاتر خیابانی دشوارتر از تیاتر صحنه ایست. مخاطب برای پولی که بابت تیاتر صحنه ای پرداخته است حتا اگر با نمایش ارتباط هم برقرار نکند یا درگیرش نشود معمولا تا آخر به تماشای آن می نشیند. اما در تیاتر خیابانی هر لحظه باید مواظب بود توجه مخاطب کم نشود و البته بهترین تمرین برای خود بازیگران هم هست که در ارتباط با مخاطبین ریتم خود را بهبود بخشند. تیاتر خیابانی با ماهیت سیاسی پا به عرصه حضور گذاشت ورود تیاتر خیابانی در تظاهرات سیاسی اواخر قرن نوزدهم و بیستم قریب الوقوع شد. به این ترتیب این یک پدیده ی قرن بیستمی برخاسته از نیازهای خاص دنیای مدرن است.علت ظهور تیاتر خیابانی نیروی برآمده‌ی ناشی از اجبارهای اتاقی ازان خود...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 16:41

دوشنبه، 6 تیر 1401 - 17:38«سمیرامیس بابایی» مترجم و نمایشنامه‌نویس در گفتگو با «هنرمند»>از کتاب جدید شروع کنیم، این نمایشنامه چه حرفی برای گفتن دارد؟نمایشنامه جدیدی به نام «کمپانی ستاره ی شرقی» نوشته ام که به زودی در انتشارات نمایش به چاپ می‌‌رسد، بیشتر در نمایشنامه ‌هایم با مسئله هویت باختگی دست و پنجه نرم می‌کنم. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که به خاطر نفوذ شبکه ‌های اجتماعی و شبه ‌مستند‌ها اغلب ما خواسته یا ناخواسته مصرف گرای خوراک ‌هایی هستیم که دولت ‌ها به ما می‌دهند و گویا آن‌ها هستند که سره را از ناسره تشخیص می‌‌دهند و ما هم انگار چون موجوداتی مسخ شده همه آن ‌ها را قبول می‌کنیم. در نمایشنامه ‌هایم اغلب با چنین مسئله هایی درگیرم. در دو نمایشنامه ‌ی قبلی ام هم «باور کنید من گره گوار سامسا هستم» و «منقرض شده ‌ها» مسئله ازخودبیگانگی آدم ‌ها بود که سعی می‌کردم به زبانی طنز مطرح کنم.در بازار شلوغ ادبیات کتاب‌های نمایشنامه جایگاه خوبی دارند؟درست است که بعضی این طور تصور می‌کنند که نمایشنامه را صرفا برای اجرا می‌نویسند. اما به نظر من نمایشنامه همیشه مخاطب خودش را داشته است و من هم در زمینه تالیف و هم ترجمه بازتاب خوبی گرفته ام، خوشبختانه نمایشنامه‌ی «سبزیجات» فیتزجرالد به چاپ سوم هم رسید. برای من به شخصه خواندن نمایشنامه بعضا از خواندن رمان هم لذت بخش تر است، از دروان دانشجویی یکی از تفریحاتم این بود که نمایشنامه ‌ها را با صدای بلند بخوانم و سعی می‌کردم در قالب هر کدام از کاراکتر‌ها فرو بروم و با لحن آن‌ها بخوانم، تجربه شیرینی است که آن را به بقیه هم پیشنهاد می‌کنم.وضعیت کلی ادبیات امروز و آینده آن را چگونه می‌بینید؟ادبیات که همواره راه خودش را در جهان طی م اتاقی ازان خود...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 118 تاريخ : يکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت: 18:57

زمین ز خون رفیقان من خضاب گرفتچنین به سردی بر سرخی شفق منگرسمیرامیس باباییماهنامه ی دنیای تصویر  کارگاه نقاشی روتکو سال  1958 است بعد از آن‌که روتکو سفارش یک مجموعه تابلو را برای رستوارن مجللی به نام چهار فصل پذیرفته است. کِن نقاش جوانی است که برای کارآموزی نزد روتکو آمده . برای او رنگ مخلوط می کند، قهوه درست می کند و به حرف های قاطع و گاها مستبدانه نقاش در باب هنر گوش میدهد. وقتی  نمایشی درباره ی معنای هنر باشد می تواند در مفاهیم هنری خودش غرق شود و کسل کننده از کار دربیاید. نمایش قرمز اما این تصورات را در هم می شکند یک نود دقیقه ی لذت بخش است که توانایی هنری و فکری روتکو- و توانایی کارگردان را در برقراری تعادل میان تئوری و حرکت به رخ می کشد. کارگردان توانسته نمایش را همچون نقاشی های روتکو لایه لایه بسازد. روتکوی نمایشنامه‌ی لوگان یک دانایِ کل ِزیبایی شناس مستبد است . زمانه ایست که پاپ  پا به عرصه ی ظهور نهاده و همانطور که اکسپرسیونیست ها انتزاعی جنگی وحشیانه را علیه کوبیست ها به راه انداخته بودند حالا این هنرمندان نوظهور با آثارشان امثال روتکو را به چالش می کشد. از طرفی روتکو با رنگ قرمز طرف است. قرمزی که می تواند همزمان نماد عشق و شیطان، شور و خیانت،شهوت و مرگ باشد .قرمزی که همیشه روتکو را می ترساند -که مبادا روزی سیاهی به تمامی روی آن را بپوشاند. لوگانِ نمایشنامه نویش زبان بصری زیبایی را در ذهن ما می سازدمثل صحنه ای که کِن مرگ پدر و مادرش را بازگو می کند و علی رغم ساده گی اش به طرز باورنکردنی تصویری است .کارگردان نمایش نیز ترجمان این نگاه بصری است. شما نود دقیقه ی بی وقفه را از پیش چشم میگذرانید و کار –به سان تاش های خود نقاش- آنقدر سریع است که بن اتاقی ازان خود...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت: 18:57

به سلامتی سه تَنداریو فو، صدرالدین زاهد و تئاتری که زندگیستبه بهانه‌ی اجرای«افسانه‌ی ببر» به کارگردانی صدرالدین زاهد سمیرا میس باباییماهنامه‌ی دنیای تصویر شماره‌ی 320   معجون‌ خوشایند زاهد و  فو درباره‌ ی داریو فو : بسیاری از منتقدان داریو فو را که در 13 اکتبر 2016 در 90 سالگی درگذشت پس از میرهولد،پیکاستور و برشت مهم ترین شخصیت در تاریخی سیاسی تئاتر می دانند. فو مانند این استاتید به‌نام از نزدیک با گروه های انقلابی و جنبش های اعتراضی کار کرد و در جهت پیش برد اهداف آنها تولیدات بسیاری داشت. تئاتری که او اجرا می کرد هم بسیار خنده می گرفت و هم بسیار تحریک آمیز بود . سرشار از تفسیر های تند سیاسی و از بهترین نمونه های تئاتر رادیکال معاصر. او تمام سال های کاریش به دنبال ایجاد نوعی تئاتر بود که نقشی منعکس کننده، مستند و فعالانه از زندگی مبارزاتی مردمان داشته باشد. به همین دلیل تمامی اجراهایش نوعی کنش سیاسی محسوب می شد و چهره محبوب مبارزاتی‌ای در میان مردم و نه البته از دیدگاه لیبرال و پوپولیست به حساب می آمد. فو که داستان سرایی را از مادربزرگ مادری اش و از تبرزنان و ماهیگیران و شیشه گران آموخته بود اعتقاد داشت برای ارتباط با توده ی گسترده ای از مردم  کافی نیست صرفا از مشکلات و دغدغه هاشان صحبت کرد باید با اصطلاحات‌شان آشنا بود و از دل سنت هاشان با آن ها سخن گفت. برای همین به بازیابی اشکال سنتی و فرهنگی پرداخت که قربانی قرن ها سرکوب فئودالی و بورژوازی شده بود.آدم های فو مسخره های گروتسگی بودند که مضامین سیاسی را مطرح می کردند و همزمان که می خنداندند بی عدالتی ها و ریاکاری های نظام را هم نشان می دادند. از نظر مهارت های اجرایی فو اغلب به عنوان یک دلقک اتاقی ازان خود...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 127 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 17:12

 ستاره های مقوایی عزیزسمیرامیس باباییماهنامه دنیای تصویرشماره ی 321 شاید حقیقت آن دو دست جوان بودآن دو دست جوان که زیر بارش یکریز برفمدفون شدفروغ فرخزاد روی برشور اثر نوشته شده است : نمایشی در باب اشعار و زندگی فروغ فرخزاد. از آن که بگذریم –چرا که صرفا خواندن اشعار ، آن نمایش را در باب اشعارش نمی کند!- خانه سیاه است شروع خوبی دارد حرکات طراحی شده از شور شوقِ عاشقانه ی دو جوان حکایت  می کند معاشقه ای که بتدریج  تبدیل  به صحنه ی جنگ و دعوا و کشمکش می‌شود و شاید در نهایت به سرکوب زن می انجامد.اما افسوس که این آغازِ پویا دوامی ندارد! نگارنده شخصا در زمره ی کسانی است به فروغ فرخزاد ارادت قلبی فراوان  دارد اما از طرفی تئاتر را نه تریبونی برای مراسم تاج گذاری بزرگان می داند و نه ابزاری  برای قدسی گرایی. نمایش از ابتدا تکلیفش با مخاطب مشخص است شاهد تئاتر فیزیکالی هستیم در باب  موجودی فرا انسانی با اِلِه مان هایی گل درشت و به غایت نخ نما. و تا آخر با احساسات گراییِ بی حد و حصرش آدم را شگفت زده می کند. تو گویی فروغ فرخزاد «چون ستاره با دو بال زر نشان، آمده از دور دست آسمان» پا به عرصه حیات گذاشته و از نور وجودش اطراف را روشن کرده و بعد هم فرشته وار  جهان دون مادی را ترک کرده است. در صحنه ای شاهد  کودکِ ترس خورده ای هستیم که در چنگال مردی گرفتارآمده، مرد حتا درِ مغز او را باز می کند و محتوای آن را می بلعد! کشمکش ها ادامه دارد تا عاقبت فروغ فرخزاد می آید و بچه  را زیر بغلش می زند و با خود می برد! بله فروغ  بقول اخوان «پری شاه دخت شعر آدمیزادان » است «او بزرگ» است و «از اهالی آفتاب » اما  فروغ شاعر، فروع دغدغه مند، اتاقی ازان خود...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 122 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 17:12

 شاعر یریشان گردسمیرامیس بابایی  ماهنامه ی دنیای تصویرشماره 321ثقل زمین کجاست؟ من در کجای جهان ایستاده ام؟با باری ز فریادهای خفته و خونینای سرزمین منمن در کجای جهان ایستاده ام...؟  آلبر کامو می گوید هنرمندان دوران های گذشته ممکن بود دست کم برای زور و استبداد سکوت کنند اما نیروهای استبداد امروزه به راه تکامل رفته اند  و در برابر انها سکوت و بی طرفی درست نیست باید تکلیف خود را معین کرد .یا با آنها بود یا در برابر آنها. این را شاید بتوان به وضعیت هملت مدرن نمایش  نیز تعمیم اش داد. از زمانی که مسئله بودن به نبودن ترجیح داده شود زیست بشر همچنان در گروه ی انتخاب است .اینکه ظلم چه تعبیری دارد و واکنش آدمی در قبال آن چه می تواند باشد. مردمان امروزی شاید بتواند بگوید سیاسی نیستند یا ایدولوژی خاصی ندارند اما این گفتن انها با واکنشی که در قبال هر اتفاقی نشان می دهند- یا نمی دهند- مغایرت دارد چه بسا وقتی در جایگاه انتخاب قرار می گیریم تصمیم گیری ما وابسته به ایدولوژیست که شاید از آن بی خبریم و آنها که دم از سیاسی نبودن و نداشتن ایدولوژی می زنند_که پر واضح است منظور نگارنده از نوع رادیکال آن نیست!- فرصت طلبان خطرناکی هستند مجهز به بادسنج . آدم های عادیِ خطرناکِ بی ایمانی که اکنونی را می سازند که در آن گیر افتادیم.حال این هملت که  برای تشییع جنازه پا در کلیسا خرابه ای گذاشته است در این جهان مخلوط و در هم گوریده به جستجوی آن است که کجا ایستاده ؟ در کدام طرف؟نمایشِ هملت افشردی سعی دارد یورش گر باشد به تمام اله مان های مذهبی و سیاسی و ساختار قدرت حمله ور است و سعی دارد نسبت به ظلم وستم کینه وز و عاصی رفتار کند اینکه در این کار موفق بوده است یا نه را نگا اتاقی ازان خود...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 116 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 17:12

گفتم که بانگ هستی خود باشماما دریغ و درد..... سمیرامیس باباییماهنامه دنیای تصویر فیلمِ تئاتر فرانکنشتاین یکی از موفق ترین اجراهای  نشینال لایو تیاتر بخاطر دوران قرنطینه  چند ماهی می شود که بصورت رایگان در اختیار عموم قرار گرفته  و درنتیجه این توفیق برای ما نیز هم فراهم شد که هیجان دیدن یک تئاتر فوق العاده را تجربه کنیم و اتفاقا خیلی زود هم در میان تئاتردوستان وطنی دست به دست شد و آنقدرمورد استقبال قرار گرفت که زیرنویس فارسی آن هم آمد. همین   بهانه ای شد برای تشکر چندباره از مری شرلی که چنین اثر جاودانه ای را به رشته تحریر درآورد و نقد و بررسی  اثر اقتباسیِ نیک دییر به کارگردانی دنی بویل. در شماره قبلی نگاه و نقدی داشتم به اقتباسی ناموفق و حالا  این شماره با  بررسی یکی از موفق ترین اقتباس های ادبی قرن بیست و یکم(البته تا بدین جا) ناخودآگاه تکمیل کننده ی مطلب قبلی خود شد. نمایشِ فرانکشتاین مانند نسخه های هالیوودی این داستان قدیمی  هیولایی خرخری و  وحشتناک ندارد  که دور گردنش جای دوخت دوز نمایان است و به سراغ ادم های وحشت زده می رود. ضد قهرمان نمایش موجودی است که از دانشی بوجود آمده و  سپس رها شده است. روشنفکریست احساساتی که بهشت گمشده ی میلتون را می خواند و در جستجویِ عشقی حقیقی است. «توان دوست داشتن و دوست داشته شدن» و رفتن  به هر جا که این جا نباشد! به دوردست ها این اوست که از  انسان ها وحشت دارد و کشت و کشتار و ارباب رعیتی آنها را درک نمی کند.  او که می بایست آدم بوده باشد اما حسِ شیطان رانده شده را دارد.نمایش با صدای ناقوس بزرگی که بالای سر مخاطبین قرار دارد شروع می شود. زنگی که در سکو اتاقی ازان خود...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:21

سویزدِت فیلم : تولدِ سینمای کودک در اتحاد جماهیر شوروی و ظهور بازیگر کودکجرمی هینکس ترجمه ی سمیرامیس باباییسنینماتوگراف- کتاب چهارم- پرونده ای برای سینمای کودک و نوجوان از آغاز ورود این رسانه،کودکان در زمره ی پرشورترینِ سینمارو ها بودند، و در همه جای فیلم ها هم دیده میشدند. با این وجود تا سال 1936 که سویزدِت فیلم در مسکو پا به عرصه حضور نهاد هیچ استودیوی فیلم سازی تماما به کودکان اختصاص نیافته بود. و این گونه اتحاد جماهیر شوروی آغازگر گامی نو در راستای فیلم های سرگرم کننده برای کودکان شد.اکران فیلم به طور خاص برای کودکان، و فیلم هایی که اختصاصا برای کودکان ساخته شده باشد پیش از انقلاب اکتبر 1917 مطرح بود و تقویتِ پتانسیل های سینمای مختص کودک در همان ابتدای سال 1908 در روسیه به رسمیت شناخته شد. اما در ابتدای سال های صنعت فیلم های بلشیوکی بود که شوروی ها با سنجیدگی کوشیدند فیلم هایی بسازند که باب میل کودکان  باشد؛و دهه 1920 بر لزوم گسترش این امر متمرکز شد تا فیلم های سینمایی آخر هفته ای برای کودک وجود داشته باشد و  همچنین بستر ورود سینما به مدارس برای کودکان فراهم شود . به هر حال علیرغم اشتیاقِ زیاد ساختن فیلمِ کودک خروجی ها پراکنده بودند تا اینکه در ژوئن 1936 تصمیمی برای ایجاد استودیویِ فیلم سازیِ سویزدِت فیلم برای ساخت فیلم های ویژه کودک اتخاد شد.  تحقق این امر را می توان تا حدودی هم از سر پافشاری های مارگاریتا بارسکایایِ کارگردان[1] که نامه نگاری های فراوانی با واحد تولید داشت و از قضا یک نامه  هم به شخص استالین نوشته بود بدانیم . بارسکایا حسب وظیفه مدیر هنری استودیو جدید منصوب شد.گرچه او به دلیل موافقات بسیاری که در این باره وجود داشت – و از تغ اتاقی ازان خود...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 105 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:21

  ز عاشق زارتر زاری نباشد / ز کار او بدتر کاری نباشدسمیرامیس باباییماهنامه دنیای تصویر کمتر کسی است که داستان تراژیک رمئو و ژولیت  از عشاق مشهور و ناکام ادبیات جهان را نشنیده باشند؛دو شخصیتی که گویی از دل داستان‌شان بیرون آمده و وارد زندگی واقعی مردم شدند و بر مرگ‌شان اشک ها ریخته و دل‌ها شکسته شده است. .به قول فخرالدین اسد گرگانی« زعاشق زارتر زاری نباشد/ ز کار او بدتر کاری نباشد» -هر چند که او از معدود اهل قلم هایی است که در داستان ویس و رامین بعد از فراز و نشیب های بسیار سرانجام دو دلداده را به یگدیگر می رساند و تا پایان عمر هم عشق ثمره‌ی تراژیکی به بار نمی‌آورد!- اما چرا مردم هنوز رومئو ژولیت را دوست دارند؟ چه چیز باعث دوام آن می شود؟ چه عواملی باعث می شود بارها بارها به تماشای آن بنشیند؟ این ها سوالاتی هستند که در طول زمان پاسخ های متفاوتی گرفته است. شاید بخاطر آنکه داستانِ عشق و نفرت و تلاش برای فایق آمدن عامل نخستین بر دیگری همچنان در زندگی بشر ادامه دار است. سیمون گادویل کارگردان نمایش اخیر رمئو و ژولیت می گوید « ظرفیت نمایشنامه های شکسپییر برای بازخوانی مجدد پایان ناپذیر است» نمایش او هم بازخوانی معاصر گروهی از بازیگران است که دور هم جمع می شوند تا داستان  فرار دو عاشق جوان از دنیای پر از خشونت و نفرت را تعریف کنند. جاش اوکانری و جسی بارکلی نقش این دو ستاره‌ی جاودان شکپییر را بر عهده می‌گیرند.  این نمایش در طی تعطیلی‌ سالن های تئاتر و به کوشش نشینال تیاتر برای پویا نگه داشتن فعالیت های خود  تهیه شده و در لیست شبکه‌ی تلویزیونی پی بی اس جزو چهارمین مجموعه‌ی سالانه  قرار گرفته است. این اولین کار کارگردانی با دوربینِ سیمون گادمن است اتاقی ازان خود...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:21