نقدی بر نمایش «باغبان مرگ» به کارگردانی آروند دشت آرای

ساخت وبلاگ

Image result for ‫باغبان مرگ‬‎

 


توازن ناموزون!


سمیرامیس بابایی

 مجله دنیای تصویر

ذی ماه شماره 270

 

یک خبرنگار زن موفق به ملاقات با یک قاتل زنجیره ای شده که بیست و پنج زن را کشته است یا به نقل قول از خلاصه ای که برای نمایش در نظر گرفته شده است «تریسی کندی تنها خبرنگار زنی که موفق به مصاحبه با آرنولد کرامبک قاتل زنجیره ای شده و ...»

صحنه دارای یک میز فلزی عریض است و زن و مرد در دو سر میز رو در روی یگدیگر نشسته اند و از میان حایل   شیشه ای اتاق ملاقات با یکدیگر صحبت میکنند. باغبان مرگ قرار است یک نمایش مباحثه ای و بعضا مجادله ای باشد میان قاتلی روان پریش و یک زن فمنیست مسلک که سعی دارد در دنیای مردانه خودش را بالا بکشد. از این تعاریف پیداست که با یک نمایش کاملا دیالوگ محور طرف هستیم  اما وزن صحنه  بشدت و حدت حیرت آوری از لحاظ بازی بی توازن است . نمایش دشت آرای چون الاکلنگی است که شیب اش با حداکثر قاطعی به سمت پسیانی مایل است  که  فرو رفته در نقش مالیخولیایی خود در صحنه می تازاند و آن طرف هم بازیگر خارجی است که در ادای کلمات فارسی خوب است  (یعنی می شود متوجه شد که چه می گوید!) اما تاثیرگذاری  و عمق جملاتش زیر صفر است ؛ چون نمی داند کجا و کی باید تاکید بگذارد ، مکث کند و در هنگام پاساژ های حسی، هر کلمه یا جمله ای را چطور ادا کند . حال تصور کنید به دیده ای  کاملا مهمان نوازانه  بیان فارسی بازیگر نادیده بگیریم . آیا یک بازیگر که زبان درستی نمی داند از بیان بدنی و میمیک هم عاجز است؟ جواب قاطعانه منفی است. بازیگر بشدت ضعف بازیگری دارد . از ابتدا یک شخصیت تهاجمی ظاهر می شود  که می خواهد کرامبک را پاره کند. در حد خوش بینانه اش هم (چاره نیست جز خوش بینی!) بالاخره این بازیگر برای داشتن همچین کاراکتری باید از یک نقطه شروع کند تا این  خشم  نسبت به قاتل نمودی  باور پذیر داشته باشد. از طرفی  بحث میزانسن پیش می آید ، مسلم است که پسیانی با بیان بدنی و تبحر چندین ساله بازیگری نقشش را  پیش می راند  اما بازیگر ضعیف تر تنها میزانسنی که دارد مدادی است در دست و با آن یادداشت برمی دارد. او در تمام مدت نمایش خلا های بازی سکوت هایش را با همین میزانسن تکراری پر می کند! این عدم توازن و رد و بدل نشدن دیالوگ های پینگ پونگی، هم روی بازیگر مقابل تاثیرمی گذارد هم داستان را ناشنیدنی می کند. ضعف بازیگری  در صحنه ای  که زن تحت تاثیر حرف های آرنولد کرامبک قرار گرفته دیگر خنده دار جلو می کند برای اینکه به تماشاچی بفهماند که متاثر شده است دست بر چشمانش می برد تا مثلا اشک هایش را پاک کند ، می توان گفت این بهترین حرکت بازیگر در کل نمایش است چون در غیر این صورت امکان نداشت متوجه شویم او متاثر شده است! حتا میشود به طور کامل نیمه چپ صحنه را حذف کرد و ماجرای آرنولد کرامبک را بصورت انفرادی به تماشا نشست . آن وقت میشد گفت دست کم یک داستان نه چندان نو که نمونه اش را در بسیاری از فیلم ها و سریال ها زندانی محور دیده ایم را بار دیگردر قابی به تماشا نشستیم.

حالا چرا اصراری است که یک نفر با این میزان ناکارآمدی ایفای نقش کند! لابد همان طور که داشتن دوست خارجی پز دادن دارد داشتن یک بازیگر خارجی هم در یک نمایش نشانه های  فخر و مباهات است. نگارنده بر این مساله واقف است  که دشت آرای معمولا کارهای مشترک با گروه های خارجی را به اجرا در می آورد و مراودات فرهنگی از این قبیل را در تئاترها تجربه می کند . اما  این  ضابطه ها ربطی به مخاطب ندارد وی به حاصل کار نگاه میکند ، برای مخاطب چه اهمیتی دارد که این خانم خارجی چقدر با مزه فارسی حرف می زند!

علاوه بر معضل بازیگری ، باغبان مرگ با حتا نتوانسته از لحاظ تکنیکی هم در صحنه ای که اختیار حرکتی محدودی دارد و تکیه بر جزئیات امری بسیار مهم و پیش برنده است موفق عمل کند  و بیشتر شعور تماشاگر را با ادعای خاص بودن به سخره گرفته است. 


برچسب‌ها: تماشاخانه ایرانشهر, سالن استاد سمندریان, آروند دشت آرای, نشریه دنیای تصویر اتاقی ازان خود...
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نقدی,نمایش,«باغبان,مرگ»,کارگردانی,آروند,دشت,آرای, نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 99 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:59