نگاهی به فیلم جدید باری سوننفیلد«نه جان»

ساخت وبلاگ

 

 

نه جان و گربه رقصانیدن کوین اسپیسی

 

ترجمه : سمیرا میس بابایی

روزنامه صبا

فیلم «نه جان» از گیف های متعددی که در طول روز از شبکه های اجتماعی می بینیم کمتر خنده دار است و به جایش هزار بار هم طولانی تر از آنهاست. فیلم گیج کننده و احمقانه «نه جان» بیش از حد موگربه ایست و می تواند بدترین فیلم تابستان باشد البته شاید فیلمی بدتر از آن را هم در این تابستان شاهد باشیم اما اینکه در ردیف تنبل ترین و کشدارترین فیلم ها  قرار بگیرد حتمی است. این فیلم  که توسط بری سانِفیلد کارگردان مردان سیاه ساخته شده است و یکی از بهترین  فیلم بفروش نویس ها آن را به رشته تحریر در آورده در مورد رمز و راز زندگی حیوانات خانگی و حال و احوالات گربه ها است و خصوصا بدترین صفتی که  گربه ها  را با آن نسبت می دهند که بر خلاف سگ ها  اهمیتی چندانی به صاحبانشان نمی دهند . فیلم با سر و صداهایی خارج از قاب تصویر شروع می شود  که تا هشتاد و نه دقیقه باقیمانده آن هم ادامه پیدا می کند و ثابت می کند که نه تنها گربه ها بلکه تماشاچی ها هم  نباید خیلی به آن  اهمیت بدهند.

کوین اسپیسی( کی پکس) که ظاهرا به خاطر بازی در سریال خانه اشباح دستمزد  غیر قابل شمارشی دریافت کرده است در نقش یک دلال تجاری نیویورکی  است که دوست دارد روی ساختمان ها اسم بگذارد و با مردم به صورت کاملا هیولاواری رفتار کند . وی یک معتاد به کار است که به ندرت می تواند همسر دوم خود( جنیفر گارنر) و  دخترش را ملاقات کند . در واقع تام برانک یک پدرِدیزنی مسلک در دوران دونالد ترامپ محسوب می شود .اما فیلم« نه جان» خوشبختانه یا متاسفانه یک فیلم دیزنی محسوب نمی شود. وکوین اسپایسی  هم در آن  تنها یک گربه متلکم است .

فیلم نه جان  با محتویاتش و گلوله پشمی های گربه ای دور ریختنی اش  حاصل ترواشات بی نظیر اروپا کراپِ  لوک بسون است شرکت تولیدی فرانسوی که مسوول فیلم هایی چون ربوده شده یک و دو  و سه ،انتقال دهنده، و لوسی است .گویی شرکت اروپا کراپ در مجموع  همیشه وظیفه ساخت فیلم هایی را برعهده دارد که  موضوعات ساده انگارانه و بچه گانه داشته باشد و مخاطب بخواهد مغز خود را به صندلی اش بکوبد و فیلم نه جان  را هم از این قاعده مستثنا نگذاشته است که  به غیر از خردسالان فکر می کنم کمتر بزرگسالی  پیدا شود که متوجه این مساله نشده باشد. بنا به دلایلی که اتقاق می افتد (در حالی که هنوز جزییات شخصیتی تام برای ما مشخص نشده است ) مرد تاجر تبدیل به یک گربه می شود . از طرفی روز تولد دخترِ تام است  و او هم تقاضای یک گربه کرده است . خوشبختانه آنچه پدرش بیشتر از گربه بدش می آید این است که وقتش را برای فکر کردن راجع به راه های خلاقانه ای که چطور با آن دخترش را خوشحال نماید تلف کند. برای همین  تام در کمال بی علاقگی به سمت حیوان فروشی می رود تا برای دختر یک گربه بزرگسال را  به نام آقای  فوزی پنتز از صاحب مغازه ای به نام کوکی بخرد (کریستفر والکن) و بعدش هم وردی خوانده می شود و پروتاگونیست قصه ما به یک گربه تبدیل می شود. در واقع در تغییر شکل اینگونه اتفاق می افتد که تام روی سقف برج جدیدِ در حال ساخت خود ایستاده است (و وای! این جاست که او خطابه ای باورنکردنی و کلیشه ای در مورد قدرت شرکت خود و جاه طللبی اش برای ساختن بلندترین برج  را سر می دهد) که توسط رعد و برقی مورد اصابت قرار می گیرد  و از یک طرف آسمان خراشش پایین می افتد و پایش به وسیله ای گیر می کند و سپس بیهوش نقش زمین می شود. این جاست که مساله کمی عجیب و غریب می شود، نه بخاطر اینکه تام در درون یک گربه گیر افتاده است  به این دلیل که بنظر می رسد هیچ کس توجه ای نمی کند که تام در بیمارستان بستری شده است نه از آن طور واکنش هایی که مثلا« من مریضم و  نبود شوهر و پدر برای کسی مهم نیست و  هیچ کس متوجه ام نمی شود و هیچ کس مرا دوست ندارد» بلکه  واکنشی که در همه شخصیت ها این فیلم وجود دارد واکنشی عمیقا جامعه ستیز است!  البته همسر و دختر تام اول کار یک مقداری اب به چشمانشان می آید،  ولی بعد از برگشت به آپارتمانِ شکیل خود  با گربه ی جدید وحشی خود، گویی همه چیز وجه بسیار رضایت مندی و آسایش مداری به خود می گیرد.

 در طول فیلم هم با چنان شوخی های بی مزه و گربه ای مآبی روبرو هستیم که از شدت لوس بودن نه تنها خنده به لب مخاطبش نمی آورد بلکه می تواند  جای  رژیم غذایی خوبی  عمل کند، چون به طور کلی فیلمی است اشتها کور کن.  شاید هم وجه تسمیه نام فیلم همین باشد یا باید نه جان داشته باشی که تا اخر فیلم را ببینی یا اینکه برای نجات جانت سینما را ترک کنی.
 تام در غالب آقای فازیپنتز هم که هست می خواهد جدیت و وقار خود را در قالب یک ساختمان ساز حفظ کند ولی داستان که پیش می رود( و البته که معلوم است)  می خواهد در قالب یک گربه با دخترش که هرگز وقتی برایش نمی گذاشته ارتباط برقرار کند .این فیلم فاقد  سطح بالایی از تفکر و جذایبت های ِ فضا های کمدی محور است ( حتا بعضی از شوخی های سخیفش نه یک بار نه دو بار بلکه سه بار به صورت یکسان تکرار می شود!) و صدای گیرا و جلب توجه کننده کوین اسپیسی هم بیشتر زامبی شده ی صدای او در فیلم زیبای آمریکاییِ سام مندرس است که او سال ها پیش در آن ایفای نقش کرده بود!
با وجود اینکه بازیگران فیلم خود را کمدین های بالفطره می دانند و  در حالی که نام تجاری بازیگر به نام اسپسی شاید حامی مناسبی برای استقبال و فروش فیلم  بشود اما صدای آقای بازیگر معروف و محبوب بر روی شخصیت گربه ننشسته است و  واقعا در روند دیالوگ گویی ها هم چیزی برای عرضه کردن ندارد و تن صدای اسپیسی را به  صدایی تکراری و خسته کننده تبدیل کرده است  و تازه این گربه دیجیتالی ساخته دست کامپیوتر هم گربه ای است مصنوعی و گیج . آقای فازی پنتز مجبور است ذاتا گربه ای با مزه باشد و باید همه عناصر یک گربه شر و شیطان که هر کجا پا میگذارد اتفاقات بامزه ای برایش رخ میدهد را داشته باشد و همین اجبار او برای بامزه بودن است که کار را خراب  می کند . تصور کنید به کاراکتری که خنده دار نیست خصلت های با مزه گی تحمیل کنید البته ممکن است مسخره از کار در آید  اما قطعا خنده دار نمی شود. مخاطب بالاخره نمی فهمد که این شخصیت گربه ای است که شبیه انسان یا انسانی است شبیه به گرب.ه فکر می کنم خود فیلم هم نمی تواند دست آخر تکلیف اش  را با این مساله روشن کند. این فیلم یک مقداری عجیب غریب تر و احمقانه تر از آن فیلم هایی است که انسانی در آن به حیوان تبدیل می شود و به همین دلیل هم در نوع خود منحصر بفرد است. احتمالا عوامل هم همگی نه تا جان داشته اند و در طول ساخت فقط یکی برایشان باقی مانده است و این یک جان باقیمانده هم ارزشش خیلی بیشتر از آن بوده که تا پایان فیلم خرجش کنند.  پیشنهاد من به شما دیدن گیف های اینترنتی گربه ای است که  در آن یک گربه با نور یا نشانه ای روی زمین گیج شده است و دور خود می گردد و مطمئن باشید ارزشش از بیست دلاری که قرار است پول بلیط بدهید و وقت گرانبهای خود را در سینما تلف کنید بسیار بیشتر است.

اتاقی ازان خود...
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نگاهی به فیلم فروشنده,نگاهی به فیلم بارکد,نگاهی به فیلم دختر,نگاهی به فیلم دراکولا,نگاهی به فیلم فروشنده اصغر فرهادی,نگاهی به فیلم استرداد,نگاهی به فیلم سپتامبرهای شیراز,نگاهی به فیلم یک دزدی عاشقانه,نگاهی به فیلم ایستاده در غبار,نگاهی به فیلم طعم گیلاس, نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 368 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 9:10